کسی که شجاع است، آزاد است: روانشناسی آزادی درون

چرا برخی افراد با جسارت حرکت میکنند در حالی که برخی دیگر درجا میزنند؟ ترس بهطور خاموش آزادی را محدود میکند؛ حتی در یک ملت آزاد، ترسهای درونی ما را گرفتار کرده، محتاط میسازد و ما را کوچک جلوه میدهد.
به گزارش پایگاه خبری موفقیت شناسی، آزادی واقعی از درون آغاز میشود. شجاعت به معنای فقدان ترس نیست، بلکه تصمیم به عمل کردن علیرغم آن است. شجاعت با کمک به شما در اقدام علیرغم ترس و تقویت اعتماد به نفس، باعث ایجاد اراده میشود. شما بیش از آنچه فکر میکنید قدرت دارید؛ این اختیار، نه شرایط، است که یک زندگی جسورانه و رضایتبخش را شکل میدهد.
اگر همچنان احساس گیر افتادن دارید، اگر در دام ترس گرفتارید، اگر در روزمرگی گیر کردهاید، اگر از آنچه دیگران ممکن است فکر کنند فلج شدهاید، اگر در تردید متوقف شدهاید و منتظر احساس “آمادگی” هستید تا اقدام کنید، باید بدانید که اعتماد به نفس حرف اول را نمیزند. ترس به راحتی کنار نمیرود. آن میایستد – بیسروصدا و بدون اینکه حتی متوجه شویم، کنترل را به دست میگیرد. و وقتی ترس همه چیز را تحت کنترل دارد، آزادی از بین میرود.
ما توجیه میکنیم که محتاطانه رفتار کنیم و آن را عاقلانه و محافظهکارانه مینامیم. اما در اعماق وجودمان، بسیاری از ما میدانیم که برای چیزهای بیشتری ساخته شدهایم. و با این حال، کاری نمیکنیم؛ نه به این دلیل که نمیتوانیم، بلکه به این دلیل که ترس سکان امور را در دست دارد.
آیا اگر ما مسیر خود را تعیین نکنیم، آزادی وجود دارد؟
چرا ترس آزادی ما را میدزدد؟
ترس یکی از قدرتمندترین نیروهای درونی است که با آن مواجه میشویم. این نیرو بهطور نامحسوسی اعمال ما را محدود میکند و ما را متقاعد میسازد که وارد شدن به شرایط ناخوشایند برابر با خطر است، اشتباهات به معنای شکست هستند و قضاوت دیگران چیزی است که باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد. وقتی میخواهیم صحبت کنیم، ترس ما را ساکت نگه میدارد. وقتی میخواهیم عمل کنیم، آرام و وقتی میخواهیم رشد کنیم، کوچک نگهمان میدارد.
مدل شناختی روانشناس آرون بک نشان میدهد که چگونه باورهای مبتنی بر ترس میتوانند تفکر ما را تحریف کنند و منجر به الگوهای اجتنابی شوند که رشد را محدود کرده و حس اختیار ما را کاهش میدهند. ما ممکن است آزادی بخواهیم، اما ترس باعث میشود احساس امنیت هوشمندانهتر به نظر برسد. بنابراین، ما در دام احتیاط گرفتار میشویم و خود را متقاعد میکنیم که این انتخاب عاقلانهتری است.
آزادی واقعی چیست؟
از نظر سنکا، فیلسوف رواقی، آزادی ربطی به شرایط نداشت؛ بلکه به طرز فکر مربوط میشد. او نوشت: «کسی که شجاع است، آزاد است.»
سنکا معتقد بود که آزادی واقعی نه از شرایط بیرونی، بلکه از تسلط بر خود ناشی میشود؛ از انتخاب شجاعت به جای راحتی، و عمل به جای اجتناب. روانشناسی مدرن نیز با این دیدگاه موافق است: آزادی واقعی از نبود موانع حاصل نمیشود، بلکه از تصمیم به عمل علیرغم آنها ناشی میشود.
سینتیا پوری، محقق دانشگاه کلمسون در زمینه شجاعت، آن را بهعنوان اقدام داوطلبانه در مواجهه با خطر یا ترس برای دستیابی به یک هدف اخلاقی ارزشمند تعریف میکند. این به معنای نترس بودن نیست، بلکه به معنای ترسیدن و ادامه دادن به جلو است، زیرا چیزی مهمتر در میان است. آزادی درونی اینگونه به نظر میرسد: نه فقدان ترس، بلکه توانایی انتخاب واکنش خود به آن.
شجاعت، اراده را میسازد
برای بازپسگیری آزادی، باید شجاعانه عمل کنیم.
در روانشناسی، اراده به ظرفیت ما برای عمل عمدی و تأثیرگذاری بر زندگی خود اشاره دارد. این مفهوم نقطه مقابل درماندگی یا انفعال است و برای رفاه و انگیزه اساسی است. شجاعت چیزی است که به ما کمک میکند تا آن عاملیت را بسازیم. این فرآیند با خودکارآمدی آغاز میشود؛ یعنی باور به توانایی خود برای موفقیت در موقعیتهای خاص. آلبرت بندورا، روانشناس فقید دانشگاه استنفورد، دریافت که خودکارآمدی از طریق «تجربیات تسلط» – لحظاتی که ما عمل میکنیم، مبارزه میکنیم و رشد میکنیم – توسعه مییابد. هر عمل شجاعانه به گواهی تبدیل میشود: «من میتوانم از پس این برآیم.»
این گونه است که عاملیت ساخته میشود؛ نه از طریق الهام یا اطلاعات صرف، بلکه از طریق عمل، از طریق تجربه زیسته و انجام دادن. با گذشت زمان، این یک حلقه بازخورد قدرتمند ایجاد میکند:
- شجاعت منجر به عمل میشود.
- عمل، اعتماد به نفس را افزایش میدهد.
- اعتماد، عاملی برای ایجاد اقتدار است.
- عاملیت منجر به اقدام شجاعانهتر میشود.
و همانطور که این چرخه را تکرار میکنیم، مغز ما سازگار میشود. تحقیقات در زمینه نوروپلاستیسیته تأیید میکند که رفتار شجاعانه و مکرر، مغز را برای تابآوری، انگیزه و ثبات دوباره سیمکشی میکند. این گونه است که اختیار – و آزادی واقعی – رشد میکند.
سه حقیقت که میتواند شما را آزاد کند
- شما قدرت بیشتری از آنچه فکر میکنید دارید.
احساس اینکه زندگی برای شما اتفاق میافتد آسان است. اما علم واضح است: اعمال و باورهای شما بیش از آنچه تصور میکنید، نتایج شما را شکل میدهند.
مارتین سلیگمن از دانشگاه پنسیلوانیا در مورد درماندگی آموختهشده و معکوس کردن آن از طریق خوشبینی آموختهشده تحقیق کرده است. کار او نشان میدهد وقتی افراد باور دارند که میتوانند بر آنچه برایشان اتفاق میافتد تأثیر بگذارند، حس عاملیت بیشتری پیدا میکنند. و این باور یکی از قویترین پیشبینیکنندههای شادی و انعطافپذیری است.
وقتی احساس میکنید که در یک موقعیت گیر کردهاید، از خود بپرسید: «چه قدم کوچکی میتوانم برای پیشرفت بردارم؟» حتی کوچکترین اقدام میتواند به بازیابی اختیار و استقلال شما کمک کند.
- اگر چیزی برایتان مهم است، ارزش ریسک کردن را دارد.
شجاعت به معنای نترس بودن نیست؛ بلکه به معنای عمل کردن در مواقعی است که ریسکها معنادارند. پوری متوجه شد که وقتی هدف عمیقاً برای ما اهمیت دارد، احتمال شجاع بودن ما بیشتر میشود. آنچه واقعاً در معرض خطر است تنها شکست نیست؛ بلکه از دست دادن چیزی مهم است.
از خود بپرسید: «چه چیزی واقعاً برای من مهم است؟» اگر کاری نکنم، چه هزینهای برایم خواهد داشت؟ اگر این موضوع مهم است، وقت آن رسیده که اقدام کنم.
- اعتماد به نفس بعد از برداشتن اولین قدم به دست میآید.
لازم نیست کاملاً آماده باشید؛ باید شروع کنید. تحقیقات بندورا نشان داد که اعتماد به نفس از طریق عمل و نه انتظار ایجاد میشود. این چیزی نیست که لازم باشد ابتدا به دست آورید؛ بلکه از طریق گامهای کوچک و مکرر به وجود میآید.
نکته: یک کار کوچک را انتخاب کنید و آن را با وجود ترس انجام دهید. سپس کار بعدی را انجام دهید. اینگونه است که شجاعت و آزادی ساخته میشوند.
سخن آخر: آزادی ساختنی است، نه دادنی.
ممکن است آزادی بیرونی داشته باشید، اما آزادی درونی – از آن نوعی که به شما اجازه میدهد کشتی خود را هدایت کنید، جسورانه زندگی کنید، با صداقت رهبری کنید و به دنبال آنچه واقعاً مهم است بروید – نیاز به چیز بیشتری دارد. به شجاعت نیاز دارد. سنکا میگوید: «کسی که شجاع است، آزاد است.» علم نیز این را تأیید میکند. حالا نوبت شماست که این انتخاب را بکنید.
انتهای پیام/