پیامدهای جدایی پدر و مادر بر روی سلامت روانی کودکان
به گزارش پایگاه خبری موفقیت شناسی، زهرا درویشی روانشناس بالینی در یادداشتی نوشت: جدایی یا Parent divorce زمانی اتفاق میافتد که ادامه یک زندگی از مسیر نرمال خود خارج میشود و دو نفر دیگر قادر به ادامه روال قانونی زندگی مشترک نیستند. وقتی که زن و مرد تصمیم به جدایی میگیرند، آثار و نتایج ویرانگر جدایی اجتماعی و عاطفی آن را هم خودشان تجربه میکنند و هم به سایر وابستگان انتقال میدهند.
در جدایی اجتماعی روابطی که سالها بهواسطه یک ازدواج به وجود آمده است بهطور طبیعی رنگ میبازد و در جدایی عاطفی نیز گسسته شدن پیوندهای عاطفی و احساسی در میان همسران و سایر اعضای خانواده اتفاق میافتد. اما موضوعی که در این یادداشت بیشتر مورد اهمیت است قربانیان اصلی طلاق یا همان کودکان هستند که با این رخداد محرومیتهای اجتماعی و ناهنجاریهای روانی زیادی را متحمل میشوند، هر چند برخی از مطالعات گواه این است که در بسیاری از مواقع رنج جدایی پدر و مادر برای کودکان قابل تحملتر از اختلافات پیدرپی و ناآرامیهای مداوم و همیشگی است.
چه عواملی منجر به جدایی و پایان زندگی مشترک میشود؟
در دنیای مدرن علتهای جدایی زن و مرد با پیشرفتهای فرهنگی، اجتماعی، تحصیلی، اقتصادی… شکل تازهای به خود گرفته و در مقایسه با معیارها و استانداردهای جدایی در گذشته حواشی و منطقهای خاص و متفاوتی پیدا کرده است. هر چند که تصمیم به جدایی در میان مردم دنیا تحت تاثیر سنتها و جغرافیای زندگی تفاوتهایی عمدهای دارد، اما منیتهای مطلق و یکهتازیها، استقلال مالی زن و مرد، بیمسئولیتی یکی از طرفین، عدم همدلی در حل مشکلات زندگی، دخالتهای خانواده و بستگان در زندگی زناشویی، تضاد در برآورده شدن نیازهای جنسی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، سیاستهای تربیتی دوگانه در قبال فرزندان، بیکاری، فقر و تنگدستی، خیانت، بیماریهای روانشناختی، تفاوتهای اعتقادی و فرهنگی، سطح تحصیلات، ویژگیهای شخصیتی و … از مهمترین دلایل ترک زندگی و جدایی همسران است.
تاثیر جدایی بر روی سلامت روانی کودکان
از آنجایی که نهاد خانواده اولین پایگاه و بستر امن برای پرورش فرزندان است، هرگونه آسیبی به این چارچوب نتایج ناگوار و جبرانناپذیری را بر روی زندگی آنها خواهد داشت. معمولا دو سال اول جدایی اوج آشفتگیهای روانی و کشمکشهای درونی فرزندان است و بیشترین چالشی که پس از جدایی برای کودکان اتفاق میافتد آن هم در بحرانیترین دورانی که به والدین نیازمند هستند، ترس از آیندهای مبهم و از دست دادن پدر یا مادر است.
میزان آسیبهای برگرفته از جدایی پدر و مادر نقش بهسزایی در سلامت و بهداشت روانی کودک دارد و بستگی به عواملی مانند سن و جنس فرزندان، علتهای جدایی، نوع برخورد و رفتار پدر و مادر با کودک، شدت تنشهای قبل از جدایی، برنامهریزی حمایتی برای آینده کودک، صلاحیت نگهداری از کودک پس از جدایی و… دارد. در زیر فشردهای از زیانبارترین پیامدهای جدایی پدر و مادر بر روی کودکان اشاره شده است.
افزایش پرخاشگری و خشونت: واکنشهای ناشی از خشم و اختلافهای زناشویی به خصوص در اوایل دوران کودکی ممکن است به شکل یک الگوی دائمی تا بزرگسالی و حتی زندگی خانوادگی فرزندان فراتر برود. معمولا خشم کودک با رفتارهای انتقامجویانه و نافرمانی در خانواده آغاز میشود و در محیط مدرسه و ارتباط با همسالان و زندگی اجتماعی شدت مییابد.
صدمات عاطفی و احساسی: در زمانی که کودک تشنه محبت و نیازمند به آغوش گرم خانواده است، به یکباره دنیای جدیدی برای او رقم زده میشود و زیر بنای سلامت عاطفی و احساسی کودک در هم شکسته میشود و از هر گونه محبت و دلگرمی ناکام و ناامید میماند.
اعتماد به نفس پایین: در سنین کودکی که هنوز جهش خاصی در زندگی شخصی کودکان فراهم نشده است آنها پدر و مادر را مایه افتخار و قدرت خود در زندگی اجتماعی میدانند. جای خالی هر یک منجر به کاهش اعتماد به نفس و تنهایی کودک میشود و اغلب کودکانی خجالتی،کمرو و گوشهگیر میمانند.
احساس گناه: در بسیاری از مواقعکودکان بهخاطر جدالهای والدین بر سر تربیت آنان خود را دلیل درگیریها و تنشهای خانگی و مانعی برای خوشبختی و تعادل زندگی پدر و مادر میدانند که در این صورت احساس گناه در ایشان شکل میگیرد.
احساس ترس و ناامنی در کودک: احساس امنیت برای کودک زمانی مفهوم پیدا میکند که تکتک اعضاء پابرجا در خانه حضور داشته باشند. نبودن پدر یا مادر و کمرنگ شدن جایگاه هر کدام در زندگی کودک احساس ناامنی و خلاء عاطفی ایجاد میکند و ترس و استرس همیشگی برای از دست دادن هر کدام جایگزین یک احساس امن میشود.
احساس سردرگمی و بلاتکلیفی: یکی ازآسیبهای گریزناپذیر جدایی پدر و مادر احساس گیچی و سردرگمی کودکان برای انتخاب یکی از آنها است. در سنینی که کودک نیاز به کانون خانواده دارد و هر کدام از والدین نقش خاص و کلیدی و متفاوتی را برای کودک بازی میکنند، به ناچار فرزندان محکوم به انتخاب یکی از آنها هستند و یا میبایست، مجبور به پذیرفتن قوانین حقوقی یا توافق پدر و مادر باشند.
سازگاری با ازدواج دوباره پدر و مادر: در برخی مواقع یکی از والدین یا هر دوی آنها قبل از جدایی یا پس از آن وارد ارتباط عاطفی جدیدی میشوند که سازگاری و کنار آمدن با خانواده جدید برای کودک بسیار سخت یا غیرممکن است. معمولا حس حسادت، نیاز به دوست داشتن و یا دیده شدن، خشم و پرخاشگری در این شرایط شدت مییابد و اگر برخورد مناسبی در این شرایط صورت نگیرد، سبب پناه آوردن فرزندان به منابع عاطفی دیگر میگردد.
آسیب در زمینه یادگیری و تحصیلی: از مهمترین آسیبهای جدایی پدر و مادر بر فرزندان افت تحصیلی و آموزشی آنها است. کودکان و نوجوانانی که مورد حمایت خانواده هستند روحیه شادتر و شرایط روانی سالمتری دارند و در نتیجه از موفقیت تحصیلی و آموزشی بیشتری برخوردار خواهند بود.
رفتارهای پرخطر: از جمله رفتارهای پر ریسک که فرزندان طلاق را به خصوص در دوران نوجوانی و ابتدای جوانی تهدید میکند عبارتند از بزهکاری، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، روابط جنسی بیپروا و ناامن و پناه بردن به هر آن چه که فکر میکند ممکن است بار روانی را از دوش او بردارد.
بروز انواع بیماریهای روانی: در پی شکاف و تنشهایی که در روابط پدر و مادر ایجاد میشود، تجربیات تلخ و شکننده کودک قبل و بعد از جدایی پیش زمینهای برای ابتلا به انواع بیماریهای روانی در او میشود که از شایعترین بیماریها اضطراب، افسردگی، وسواس، اختلالات خواب، اختلال در یادگیری و…. است که خود نشانههای مفصلی دارد.
سخن پایانی شیوه جدایی در فرهنگها و ملیتهای گوناگون به لحاظ حقوقی و درگیریهای عاطفی بسیار متفاوت است. در طی فرایند جدایی همسران، یک سری ناهماهنگیها و اختلافات ایجاد میشود که کودک را دچار استرس و سردرگمی میکند. با استفاده از روشهای منطقی و توافقی در تصمیمگیری، دوری از تنشهای بیمورد و مسائل جزئی، واسطه قرار ندادن کودک در اختلافات زناشویی، کمک گرفتن از تجارب دیگران، مراجعه به مشاور و راهنما، و مهمتر اینکه پدر و مادر بتوانند پس از جدایی روابط صلحآمیز در مسیر تربیت فرزندان داشته باشند، اطمینان خاطر، آسایش و آرامش کودک را تا حدودی فراهم و آثار سوء جدایی را در وی کمتر میکنند.
برای مطالعه مطالب بیشتر از زهرا درویشی اینجا را کلیک کنید.
پایان پیام/